بله

جنگل رويايي، بفرماييد

ميتونم با خانم جي اون-سو صحبت کنم؟

ايشون رفتن سئول

سئول؟ تنهايي رفتن؟

بله،اما شما کي هستيد؟

آه، بعداً باز تماس ميگيرم

 

الو؟

منم، ميتونيم همديگه رو ببينيم؟

 

ميخوام ازت يه چيزي بپرسم

اگه خسته اي، خودم ميام دنبالت

 

نه، خودم ميام اونجا

 

!تو! تو

ميخواي منُ دِغ مرگ کني؟

يه کارِ مهمي واسم پيش اومد

کار مهم، کدوم کار مهم؟

ميخواي خونوادتُ رسوا کني، آره؟

لطفاً اين يبارُ بهم اعتماد کنيد، مادر

قول ميدم نااميدتون نکنم

 

بعداً براتون مفصل توضيح ميدم

فقط يکمي زمان احتياج دارم

پس خواهش ميکنم تا اونموقع کمي صبور باشيد، باشه؟

 

چه اتفاقي افتاده بود؟

فکر کردم دوباره ناپديد شديد

...انقد نگران شده بودم که

فقط پوست استخونم مونده...

اگه ميدونستم بيشتر ميموندم

معذرت ميخوام

تحقيق ـيُ که ازتون خواستمُ انجام دادي؟

بله، ايشون نماينده شرکت جون و ديويد از کشور انگلستانِ

ولي هنوز اطلاعات کاملي پيدا نکردم

 

که اينطور

در حال حاضر دارم در موردسابقه ـش تحقيق ميکنم

 

تو کوتاه ترين زمان ممکن اطلاعاتُ جمع آوري ميکنم

عاليه، اما بايد اينکارُ بي سرو صدا انجام بدي

نبايد اجازه بديم کسي از اين موضوع اطلاع پيدا کنه

متوجهم

 

...يه موضوع ديگه

ميخوام يه شرکت تاسيس کنم، ميتونم رو کمکت حساب کنم؟

شرکت؟

ميخوام براي توليد محصول جديد، يه شرکت جديد تاسيس کنم

شرکت جديد؟

 

موفقيتمون باعث ميشه تمام چيزايي رو که از دست داديمُ دوباره بدست بياريم

 

فهميدم

پس يعني منم يکي از موسسانِ شرکت ميشم

منظورم اينکه همه جوره ساپورتتون ميکنم

 

!جانگ-مي! بيا اينجا

 

!هــــي، جي اون-سو

آروم باش، دارن نگامون ميکنن

مامان همه چيُ بهم گفت

نميدوني چقدر خوشحال شدم

چانگ-هو باهات خوب رفتار کرد؟

بايد کاري کني تلافي تمام بلاهاي رو که سرت آورده رو پس بده

 

چي ميگي؟

نميتونم همچين کاريُ بکنم

 

چقدر لوس، حالا داره طرف شوهرشُ ميگيره

صبر کن ببينم، از اين به بعد بايد چي صداش کنم؟

چانگ-هو؟ هيون-وو؟

يا مدير کانگ صداش کنم؟

بنظرت چي بايد صداش کنم؟

انقد به خودت زحمت نده

بزنم لهت کنم ،زود باش برام غذا سفارش بده

گرونترينُ خوشمزه ترين غذا رو ميخوام

باشه،مشکلي نيست

 

واقعاً هيچي يادت نمياد؟

فکر ميکني ميخوام به خونوادت صدمه بزنم؟

 

اينطور که معلومه هيون-وو ديگه به آخر خط رسيده

هيچ کسي بهش اهميت نميده

راستي، تونستي مطالبات شرکتُ وصول کني؟

 

 

پس چرا خوشحال بنظر نميايي؟

 

بايد يه کسيُ برام پيدا کني

کيُ؟

جي اون-سو رو

يه آمار بگير ببين همراه هيون-وو هست يا نه

بايد فوراً دست بکار شي

در مورد چي صحبت ميکني؟

مگه هيون-وو با سو-جين نامزد نکرده؟

 

يعني ميگي نامزد نکردن؟

سوالاي بي ربط نپرس کاريُ که گفتمُ انجام بده

 

خب بهم بگو چي انقد نگرانت کرده

نگو که حافظشُ بدست آورده، ها؟

 

آره يا نه، جواب بده؟

اون منُ تو شرکت ديده،حالا چه خاکي به سرم کنم

!خفه شو

 

زود باش حرکت کن

 

باشه

 

هر طور شده بايد پيداش کني

 

فهميدي؟

 

در رابطه با نامزديت واقعاً نميدونم چي بگم

 

اوپا،ميدونم منُ اينجا صدا نکردي چون نگران ـمي

 

خيلي خوب ميدونم اون-سو رو چقدر دوس داري

 

بخاطر همين انقد نگرانُ پريشون هستي، درسته؟

 

حتماً ميخواي بپرسي چرا هيون-وو همه چي رو تو روز نامزدي خراب کرد؟

 

درسته ميخوام بدونم چه اتفاقي افتاد

 

...تو تنها کسي هستي که

ميدوني من چه حسي به اون-سو دارم..

 

اوپا، انگار تو هم به اندازه من داري زجر ميکشي

اين اولين باره که اينجوري ميبينمت

 

احتمالاً هيون-وو الان پيش اون-سوئه

 

من کسي بودم که نامزديُ بهم زدم

 

منظورت چيه؟

 

...هيچي

 

فقط يهو نظرم عوض شد...

 

...ازدواج کردن با مردي که چِشِش دنبال کَسِ ديگه ايه

فقط براي من مايه عذاب ميشد...

 

بخاطر همين بهش گفتم که بايد از هم جدا بشيم

 

اونم از خدا خواسته، منُ ترک کرد

 

...گفته بود حتي اگه تمام دنيا غير از اينُ بخواد

 

نميتونه اون-سو رو فراموش کنه...

 

منم نسبت بهش سَرد شدم

ديگه هيچ حسي بهش ندارم

...از اون موقع به بعد

خيلي احساس بهتري دارم...

 

واقعاً بخاطر همين از هم جدا شدين؟

 

خيلي خوبه که تونستي احساساتتُ کنترل کني

 

ببخشيد که زياد وقتتُ گرفتم، ديگه بايد برم

بايد به کاراي عقب موندم برسم

باشه

روز خوش

!يون سو-جين

 

هنوزم وقتي دروغ ميگي دستات ميلرزه

 

منظورت چيه؟

 

باور نميکنم بهمين راحتي ازش گذشته باشي

 

شايد..اما گذشت زمان همه چيزُ مشخص ميکنه

 

بفرماييد داخل لطفاً

 

اينجا به اندازه کافي بزرگ هست

بد نيست ،خوشم اومد

اينجا بهترين اتاق تو کُل ساختمونه

واقعاً؟

 

ليست کارکنانُ آماده کردي؟

آه بله، بفرماييد

 

استخدامي ها از کارمنداي بخش خودمونه

بعلاوه دو تا کارمند... از بخش ـايه ديگه ،براي شما که مسئله اي نيست؟

نه مشکلي نيست،منم ميخواستم همين اسم هارُ تو ليست ببينم

 

کارت حرف نداشت

 

همه چيز مرتبه؟

!بله

 

پس با تمام قوا شروع ميکنيم

!فايتينگ

 

ميشه لطفاً برگشتن حافظه ـمُ يه راز نگه داري؟

 

يه دلايل شخصي دارم

بايد از يه موضوعي سر دربيارم

 

بله؟

 

فکر ميکردم تو مُتلي

ميخواستم براي ديدنت به اونجا بيام

 

خوب شد که نرفتيد

 

وگرنه مجبور ميشدم جايه ديگه پنهون بشم

 

اميدوارم ديگه وقتِ ـونُ با گشتن دنبال من تلف نکنيد

 

شما احساس واقعي ـه منُ ميدونيد پس ديگه هيچ دليلي نداره که همديگه رو ببينيم

 

متاسفم، قربان

 

بخاطر هيون-ووئه؟

 

....اگه ميخواستي نشون بدي چقدر بهش علاقه داري

 

پس نبايد برميگشتي...

 

منظورتون چيه؟

با اينکارت دوباره هيون-وو رو اميدوار کردي

چاره اي برام نذاشتي جز اينکه اونُ از سر راهم بردارم

 

چطور ميتونيد همچين حرفيُ بزنيد؟

واقعاً درکتون نميکنم

مگه شما مثلِ برادر هيون-وو نيستيد؟

نه اشتباه ميکني

 

...از اين به بعد

 

اون براي من تو اين دنيا منفورترين شخصِ

 

...مهم نيست چي بينمون گذشته

اماامکان نداره يباره ديگه از هم جدا شم

ديگه نميخوام مزاحمَم بشيد

 

خوب درموردش فکر کن

 

انتخاب تو ميتونه هيون-وو رو به کشتن بده يا نجاتش بده

!جانگ تائه-مين

ولش کن

 

اون-سو تو برو داخل

 

ميخوام با هيونگ صحبت کنم

مشکلي نيست

لطفاً برو داخل

 

انتظار همه چيزُ داشتم

 

بغير از اينکه تو رو تو اين موقعيت ببينم

 

درسته

 

منم اصلاً انتظار نداشتم تور رو همچين جايي ببينم

 

بريم سر اصل مطلب

 

اينموقع نبايد پيش سو-جين باشي

 

...هيچ فکر کردي بخاطر اين کاراي احمقانت

 

ممکنه چه مشکلاتي براي اون-سو پيش بياد؟

 

من به اون-سو يه قولي دادم

 

...وقتي اون روز بهم دلداري ميداد

 

بهش يه قولي دادم...

 

تا وقتيکه کنار منِ

 

اجازه نميدم هيچوقت گريه کنه

 

...اما تو

تنها کاري که ميکني ناراحت کردن و صدمه زدن به اونِ، درست مثل کاري که با سو-جين کردي

 

به غير از اين کار ديگه اي ام براش کردي؟

 

!چکارايي براش کردم

 

حق با توئه

 

...هر چند الانم ميدونم

 

ممکنه براش دردسر ساز باشم

 

اما نميتونم قول بدم که بخاطر من گريه نکنه

 

قبلنا هم بخاطر منم کلي اشک ريخته

 

ولي من با اون مثل هميشه رفتار ميکنم

 

مثل ديگران جاشُ با کسي عوض نميکنم يا ازش دست نميکشم

 

چه خوشحال يا غمگين باشه

 

تو هر موقعيتي تنهاش نميذارم

 

اين چيزيه که ميتونم قولشُ بدم

 

اميدوارم يبار ديگه جلو اون-سو ظاهر نشي

 

تا الان بخاطر من کلي رنجُ سختي کشيده

 

نميخوام بيشتر از اين ناراحتيشُ ببينم

 

چون ميدونم تنها کاري که ميکني ناراحت کردنشِ

 

من بايد برم

 

شب خوش

 

سرده،چرا داخل منتظر نموندي؟

 

تعجب کردي ،نه؟

 

.. راستش

نميخواد چيزي بگي ميدونم تقصير تو نيست

 

بيشتر از اون چيزي که تصور ميکنيم تائه-مين تو انتقام گرفتن مُصمَمِِ

 

پس ديگه نيازي نيست در موردش صحبت کنيم

 

سوالاي بي ربط نپرس !کاريُ که گفتمُ انجام بده

 

خب بگو،دارم از نگراني ميميرم

 

حافظه ـشُ بدست آورده،درسته؟

آره يا نه، حرف بزن؟

اون منُ تو شرکت ديده،حالا چه خاکي به سَرم کنم

!خفه شو

 

*هيون-وو*

 

سو-جين ام

ميتونم ببينمت؟

 

ميدونم که اوضاع فعلي خيلي پيچيدست

اما فکر ميکنم اول بايد محصول ـمون رو به نمايش بذاريم

اگه اونا نمونه کارايه ما رو ببينن

اونموقع تمايل به سرمايه گذاري هم بيشتر ميشه

بنظر اين روش کارسازي نيست؟

مهم ترين مسئله اينکه بتونيم محصولي ارائه بديم که تو بازار چشم گيرُ برجسته باشه

و فکر نميکنم که محصول ما اين قابليتُ داشته باشه

 

اگه تبليغ محصولات شرکت ـايه ديگه رو ديده باشيد

محصولات ما با اونا هيچ فرقي نداره

 

اما زودي نااميد نشين

مطمئناً اگه تلاش بيشتري پيشه کنيد ايده هاي بهتري خَلق ميشه

بله

 

شماها چتون شده؟ مگه غذا نخورديد؟

چرا اينقد ساکت ـيد؟

 

!بله،متوجه شديم

عاليه

جلسه تموم شد

 

امروز راجع به توسعه و پيشرفت گلوبل جلسه داريم

قطعاً ايندفه ما برنده ميشيم

واقعاً؟

خيلي خوبِ

پس لطفاً حواستون به همه چيز باشه

 

حتماً تعجب کردي باهات تماس گرفتم،نه؟

 

!معلومه

 

حدس ميزدم اگه صدامُ بشنوي ممکنه بترسي

 

با اينکه ديدنت باعث دردُ رنج ـم ميشه اما

 

تصميم گرفتم که ببينمت..

 

فکر نميکنم اين دليل ملاقاتمون باشه

حس کردم صدات پشت تلفن ميلرزه

 

نکنه اتفاقي افتاده؟

 

...راستش ميخواستم مستقيماً با هيون-وو تماس بگيرم

 

اما جرأت ـشُ نداشتم..

...بخاطر کارايي که کردم

 

...هر چيم که بگم...

باورم نميکنه...

 

چي ميخواستي بگي؟

 

راستش،الان از دفتر تائه-مين برميگردم، يه چيزايه عجيبي شنيدم

 

انگار اون ميدونسته هيون-وو کجا بوده وقتي حافظه ـشُ از دست داده

 

شنيده بودم رابطه ـشون خيلي صميميه

چطور ميتونسته وانمود کنه که چيزي نميدونسته

 

منم خيلي شوکه شدم

 

..اما مطمئنم که

...تائه-مين ،هيون-وو رو ديده...

و وانمود کرده که اونُ نميشناسه...

دليل اينکارشُ نميدونم

احتمالاً از اين ميترسيده که هيون-وو حافظه ـشُ بدست بياره

 

چطور...چطور ممکنه؟

 

...چطور ميتونه اينکارُ با هيون-وو بکنه

...اينار بهت گفتم چون

از اين به بعد تو بايد مراقب هيون-وو باشي

 

هيون-وو به تائه-مين خيلي اعتماد داره

بخاطر همين اگه کار اشتباهي ام ازش سر بزنه

بازم طرف اونُ ميگيره، اما در نهايت اين خودشه که صدمه ميبينه

 

...علارغم ظاهر دوستانَش

اون آدميه که حاضرِِ بخاطر اهدافش دست به هر کاري بزنه

 

من تائه-مينُ بهتر از هر کَسِ ديگه اي ميشناسم

 

فراموش نکن! تنها تو ميتوني هيون-وو رو نجات بدي

 

اميدوارم يبار ديگه جلو اون-سو ظاهر نشي

چون ميدونم تنها کاري که ميکني فقط ناراحت کردنشِ

 

خوش اومديد

بايد قولي رو که داديُ بهش وفا کني

 

البته

همه چيزُ آماده کردم

 

بيا يه نگا بنداز

 

انتقال وجه با موفقيت انجام شد

 

مچکرم

 

اين بهترين پايان براي اين نقشه بود

 

اما اگه رئيس سلامتيشُ بدست بياره اونموقع چه اتفاقي ميوفته؟

 

نميدونم اونموقع ميخوايم چيکار کنيم

 

نگران نباش

ميتونيم تمام سوابق کاريتُ پاک کنيم

اونموقع که رئيس به خودش بياد،اوضاع شرکت وخيمِ

 

فکر نميکنم نياز باشه اوضاع شرکتُ آشفته کني

به اندازه کافي پول به جيب گذاشتيم

 

ديگه تا همينجا هم کافيه

هنوز تا پايان کلي فاصله هست

 

پايان؟

 

براي گرفتن انتقامَم،هنوز راه طولاني در پيش دارم

 

شخصيت منم اينجوريه

...وقتي عصبانيتم تحريک بشه

براي فرو نشوندنش بايد تا نابودي کامل پيش برم

 

اگه اين چيزيه که تو ميخواي پس نميتونم مانعت بشم

من بايد برم

 

...هرچند همديگه رو دوباره نميبينيم

 

اما همکاري لذت بخشي بود...

مراقب خودتون باشيد

 

راستي، رئيس قبل از اينکه سکته کنه يه چيزاي ميگفت

 

...احتمالاً تو نابودي سه جين-هوا

 

شما هم دست داشتيد؟...

 

در مورد چي صحبت ميکني؟چطور همچين فکري به سرت زده

 

آقاي "نو" تنها کسي بوده که همکاري داشته

 

جداً؟

 

متوجه شدم

 

آه راستي،رئيس قبل از اينکه سکته کنه يه چيزاي گفته بود

...احتمالاً تو نابودي سه جين-هوا

شما هم دست داشتيد؟...

 

چرا تا الان ناهار نخوردي؟

 

تو هم نخوردي

 

ميخواي همه غذاتُ به خورد من بدي؟

 

تازگيا فراموش ميکني غذا بخوري چاره اي ندارم جز اينکه شکمتُ پُر کنم

ببين چقدر لاغر شدي

 

کجام لاغره

بخاطر اينکه تازگيا خيلي خوشحالم همين؛ زود باش توام غذاتُ بخور

 

محصول جديد آماده نشده؟

 

اين چه طرزِ جواب دادنه؟

 

چيه؟
نکنه مشکلي پيش اومده؟

 

اخيراً انتظار مشتري ها خيلي بالا رفته

 

متعاقباً انتظار از محصول جديد هم بيشتر شده

حتي اگه محصولمونَم محصولِ خوبي باشه

بازم ويژگي متمايزي با ساير محصولات نداره

 

درسته،محصولات بازار کمُ بيش شبيه همديگه ان

 

داشتم فکر ميکردم ياد يه چيزي افتادم

تو مُتل يه خانم پيري بود

هميشه از اينکه چرا کفِ زمين سردِ

حسابي شاکي ميشد...

واقعاً؟

يادمه يه شب مُتل گذاشته بود رو سرش

 

اگه کفِ زمين مثل اين ظرف گرم بود،چقدر خوب ميشد،نه؟

 

!خودشه! گرما

 

جي اون-سو! ميدوني چي کشفِ بزرگي کردي؟

 

چي شده؟

 

...ميخوام تا خونه برسونمت

اما بايد برگردم شرکت...

متاسفم ،ميتوني تنها بري؟

 

...نميدونم چي تو فکرت ميگذره

اما تا موقعي که تو خوشحالي، براي من مشکلي نيست

 

نگران نباش،به کارات برس

 

من رفتم

 

مراقبِ خودت باش

 

باشه

 

...اما،اين

...نتيجه تحقيقات نشون ميده که

شرکت جون و ديويد با شرکتاي بزرگِ تجاري کار نميکنه

و اين اولين باره که همچين شرکتِ جديدي تاسيس شده

شرکت جديد؟

 

اينطور که معلومه متصدي شرکت تائه-مين نيست

بلکه شخصي به نام ديويد جانگ از شمالِ

 

ديويد جانگ؟

 

بله،اين شخص به احتمال زياد رئيسِ جانگ تائه-مينِ

 

مطمئنيد؟

 

هنوز نميتونم رسماً تاييد کنم

اما تمام شواهد بيانگر نتايج مشابه ـست

 

از طرف ديگه مدير عامل اين شرکت بدهي هاي سنگيني داره

 

آمارُ ارقام نشون ميده هزينه هاي اخير صرف اين بدهي شده

 

به احتمال خيلي زياد شخصي که حامي شرکت جون و ديويدِ ،جانگ تائه -مينِ

اينطور که معلومه از همون اول براي ورشکستگي شرکت نقشه ميکشيدِ

 

بخاطر همينم سهام هاي شرکتُ خريد و فروش ميکرده

متاسفانه خيلي وقتِ که نقشَشُ عملي کرده

 

کجا ميريد؟

 

به چيز ديگه ام هست که بايد بررسي کنم

 

چي شده؟

چيزي نشده

 

ميتونم يه سوال بپرسم؟

 

بنظر گرفته ميايي،کجا ميخواي بري؟

با اينکه نميدوني کجا ميرم بازم ميخواي دنبالم بياي؟

 

بهت گفته بودم مراقب خودت باش اما تو به حرفم گوش نميکني که

 

چرا مراقب خودم نيستم؟

 

...فقط

امروز بعد از اينکه ديدمت يکم نگران شدم

 

حالا واقعاً کجا ميخواي بري؟

 

سامچوک

 

سامچوک؟اونجا براي چي ميري؟

 

بايد يکيُ پيدا کنم

 

اومدي؟

اينجا پرستارا ميتونن ازش مراقبت کنن،تو چرا اينقد خودتُ خسته ميکني

فکر ميکني اينجوري همه چيز درست ميشه؟

اينطوري خيالم راحترِ

تو برو خونه استراحت کن

من امروز ازش مراقبت ميکنم

 

نگران نباش، هنوز توانِشُ دارم

 

تو نميتوني مراقبش باشي

 

بخاطر من مادرم دم به ساعت تو بيمارستان ميخوابيد

حالا که اين مدت بيمارستان بودي فکر کردي يه پا پرستار شدي

تازه اگه تو ام مريض بشي چي ميخواد بشه؟

اونموقع ما بايد چيکار کنيم؟

 

تو نگرانِ من شدي؟

 

جوک ميگي

منظورم اينکه اگه دوتايتون مريض بشين

اونموقع هيچ کسي نيست ازتون مراقبت کنه

 

اين براي توئه

 

اين چيه؟

خودتُ تو آينه نگا کردي؟

نکنه فراموش کردي آدماي ثروتمند چه تيپي اَن؟

تازه اين لباساي ارزونُ ساده متناسب تو نيست

بخاطر همين چند دست لباس از بوتيک آوردم

اگه دوست داشتي بپوش اگه نداشتي ام بنداز دور

 

...تو

 

هيون-وو کجا ولگردي ميکنه اينقدر دير کرده؟

 

گفتش که عصري برميگرده

 

خيلي خوشگله

 

من ميرم پرستارُ صدا کنم

 

اين چيه؟

وقتي رسيديم ميفهمي

 

خوش اومديد

 

چه غذايي ميل داريد؟

ببخشيد آقاي هوانگ اينجا هستن؟

 

آقاي هوانگ؟

 

اين مغازه رو فروخته و رفته

 

فروخته؟

 

ميدونيد کجا ميتونم پيداش کنم؟

نه نميدونم

 

شما کي هستيد؟

 

من يکي از دوستاي قديميش هستم که خيلي در حقم لطف کرده

بخاطر همين خيلي مشتاقم که ببينمش

ميشه لطفاً شماره تلفنِشُ بهم بديد؟

 

متاسفانه اونم نميدونم

فکر نميکنم ديگه اينجا هم برگرده

 

سال ها اينجا باهاش زندگي ميکردم

 

اما از موقعي که اون پاداش بزرگُ دريافت کرد،ديگه نتونستم پيداش کنم

 

پاداشِ بزرگ؟

 

اينطور که معلومه خيلي وقته باهاش در تماس نيستي

اون به ديدار يه خونواده ثروتمند تو سئول رفته بوده

و ازشون پولِ هَنگُفتي دريافت کرده...

 

آه خدا، چرا ما از اين شانس ـا نداريم؟

 

امروز رفته بودم سو-جينُ ببينم

 

تائه-مين ميدونسته تو کجا بودي وقتي حافظتُ از دست داده بودي

 

اما وانمود ميکرده چيزي نميدونه

 

همينطور از اين ميترسيده که حافظتُ بدست بياري

 

توام ازم خواسته بودي که به کسي نگم که حافظتُ بدست آوردي

 

بخاطر جانگ تائه-مين بوده؟

 

گفته بودي اون برات مثلِ برادرت ميمونه

 

اما بنظرم اون همچين رفتاريُ باهات نداره

 

ميدوني بيشتر از همه از چي ميترسم؟

 

هر دليلي ام که داشته باشه، از اين ميترسم که نتونم ببخشَمِش

 

فقط از همين ميترسم

 

منم از يه چيزي ميترسم

 

ميترسم که تو صدمه ببيني

 

ميترسم که رنجُ دردت بيشتر بشه

 

اون-سو شايد مجبور بشم رفتارمُ باهاش تغيير بدم

 

ممکنه در آينده خيلي سردُ خشک باهاش برخورد کنم

 

از اين ميترسم که از من متنفر بشي

 

بخاطر اين گفتم که خودتُ از همين حالا آماده کني

 

امروز فکر ميکردم چطور آزادت بذارم

اما حالا که ميبينم نميتونم تنهات بذارم، بيا بريم

کجا ميريم؟

 

سبک شدي؟

 

يادت اومد اين چيه؟

 

شيشه آرزوها؟

 

آرزو هاتُ تو يه نامه مينويسي ميذاري تو بطري بعد پرتش ميکني تو دريا

 

اگه آرزوهات به حقيقت بپيونده شيشه برميگرده

 

فکر کردم چيزي نميدوني

اما اشتباه ميکردم...

 

بنظرت يکي آرزوهاشُ به دريا نَسپُرده ؟

يا اينکه کسي براي عشقش نامه ننوشته،ها؟

 

اميدوارم ما به اين جور چيزا هيچوقت احتياج پيدا نکنيم

 

بخاطر اينکه آرزوي ما خيلي وقته به حقيقت پيوسته

 

هر روز با همديگه و با خوشحالي ميگذره

 

تا آخر عمرمونم ديگه احتياجي به اينجور کارا نداريم

 

يکم پيش يه تماس از شعبه انگلستان داشيم

ميتونيم توليد محصول رو شروع کنيم

واقعاً؟

بله وضعيت بازار کلُ بررسي کردم

واکنش ها نسبت به محصولِ جديد بد نيستش

حتي کشور خودمون هم اين ايده سيستم گرمايشي پوشش کف رو پسنديده

 

واقعاً ايده عالي بود

اين بهترين خبر براي افراد سالخورد ـست،مگه نه؟

 

يه کَسِ ديگه ام هست که بايد باهاش ملاقات کنم

اولين قرار دادُ با اونا ميبنديم...

 

پس ميتونيم توليد قطعات محصولُ بر اساس طرح ـامون شروع کنيم،درسته؟

بنظرت نبايد ديگه شروع کنيم؟

از اين به بعد بايد سخت تلاش کنيم،آقاي پارک

بله ،نهايت تلاشمُ ميکنم

داريد ميريد؟براتون پاکت پستي اومده

بذارشون رو ميز

بذارشون رو ميزم،باشه؟

!تو رئيس من نيستيا

 

فرستنده نداره؟

 

!ببخشيد ،آقاي کيمورا

!اوه،آقاي هيون-وو

 

عذر ميخوام که مزاحم شدم اما يه چيزي هست که بايد بهتون بگم

 

متاسفم، اما فکر نميکنم ضروري باشه

بعداً در موردش صحبت ميکنيم

 

در رابطه با شرکت خبر ها رو شنيدم

منم از اين بابت متاسفم

 

دو سال که تلاش ميکنم کاري رو براي شما انجام بدم

تنها چيزي که احتياج دارم فقط نيم ساعت از وقتِ ـتونِ

 

قطعاً پشيمون نميشيد

 

در حال حاضر اين محصولِ جديدمونِ که مشاهده ميفرماييد، سيستم گرمايشه پوشش کف

ساختار پوشش کف بدينصورتِ که قابليت ذخيره گرما رو هم داره

 

اينم ويژگي هاي ديگه اين محصولِ

 

بررسي ميکنم

 

کيفيت نمونه اين محصول توسط مهندس هاي کره اي و ژاپني تاييد شده

افزايش تقاضا در بازار هم گوياي اين امر

 

اگه بجاي گلوبل با شما به توافق برسيم

در عوض چي عايد ما ميشه؟

تا 10 سال آينده حق انحصاري فروش اين محصول به شرکت شما داده ميشه

 

من از بابت اين محصول هيچ نگراني نداريم

 

گلوبل بزرگترين توليد کننده مواد شيميايي در کره ـست

من ميخوام از موفقيت ـش اطمينان حاصل کنم

 

از طرف ديگه بخش بازاريابي گلوبل در اختيار شما نيست،درسته؟

بخاطر همين موضوع هستش که منم اصرار دارم که قرارداد جداگونه اي منعقد کنيم

 

آقاي کيمورا،در مورد افسانه شواليه هاي سفيدپوش چيزي شنيديد؟

 

امروز عملکردتون خارق العاده بود

مدير کانگ..نه منظورم مديرعامل کانگ

هنوز براي تبريک گفتن خيلي زوده

کارهاي زيادي هست که بايد انجام بديم

 

حتي با اينکه تونستيم با ميژوا قرار داد ببنديم اما هنوز اختلاف زيادي بين سهام هاي شما و تائه-مين وجود داره

بايد چيکار کنيم؟

آخرين برگ برنده دست ماست

برگ برنده؟

بله،پس لطفا ديگه نگران اين موضوع نباشيد

همينطور حواستون باشه همکاري ما با ميژوا جاي درز پيدا نکنه

متوجه شدم

 

خانم جانگ-مي

 

کي اين مدارکُ فرستاده؟

چي شده؟

من فقط تو صندوق پست شرکت پيداش کردم

نميدونم کي فرستاده

 

امروز عصر يه تماس از يه شرکت شيميايي ژاپني به اسم ميژوا داشتم

خيلي مشتاق بودن که مواد شيميايي گلوبل با پيشنهاد بالا خريداري کنن

درخواست يه ملاقات با ما رو داشتن

 

خبر خوبيه

 

سهامي از شرکت دارن؟

 

قبلاً 8 درصد از سهامُ از بازار خريداري کردن

 

8 درصد؟

 

خوبه

 

بهشون بگو که تمام سهام هار رو به ميژوا انتقال ميديم

بعد از اتمام اينکار،ديگه با گلوبل هيچ کاري نداريم

 

گرفتم

...اگه سهام ها رو بفروشيم

دوباره پول زيادي به چنگ مياريم...

 

معامله خيلي خوبيه

 

وقتش رسيد، بايد حرکت کنيم

 

از همکاريتون با گلوبل کمالِ تشکرُ دارم

 

ايشون نماينده شرکت جون و ديويد،بزرگترين سهامدار شرکت ماست

 

گفتن که تمايل دارن 20 درصد سهم ـشون رو بفروشن

 

ايشون هم نماينده ميژوا هستن

 

ببخشيد اما بايد بدونيد که ما هم مقداري سهم داريم

 

اين چيه؟

تقاضايه تغيير مدير عاملِ

تغيير مدير عامل؟

درسته

 

ميژوا فقط 8 درصد سهام داره

اين يعني بزرگترين اينکه سهام دار شرکت نيست

 

اگه سهم جون و ديويد خريداري نکنيد

پس امکان نداره که بتونيد همچين تقاضايي کنيد

 

لطفاً بگيد تشريف بيارن

 

ما آقاي کانگ هيون-وو رو بعنوان مدير عامل جديد انتخاب کرديم

 

...8 درصد سهم ميژوا

...بعلاوه 2 درصد سهم من از گلوبل

برابر با 10 درصد...

 

ما تصميم گرفتيم که از هيون-وو حمايت کنيم

 

شما که گفته بوديد که براتون فرقي نميکنه که کي مدير عامل بشه؟

 

چرا حالا تو اين موضوع دخالت ميکنيد؟

 

به هيون-وو يه قولي داده بودم

زماني که بتونه بهم اثبات کنه توانايي انجام کاري رو داره

اونموقع منم حمايتش ميکنم

از آخرين محصول توليد شده خيلي راضيم

فکر ميکنم يه شخصي با همچين مهارت هاي بهترين گزينه براي اين سِمت باشه

 

نه من نميتونم قبول کنم، امکان نداره قبول کنم

 

جون و ديويد هنوز بزرگترين سهام دار اين شرکت،هيچ حقي نداريد که مدير عاملُ عوض کنيد

جانگ تائه-مين،سهام هاي که متعلق به توئه،جعليه

 

جون و ديويد هيچ موقع سهام دار رسمي اين شرکت نبوده

 

از طرف ديگه سهامهاي آقاي جو ام بعلت بدهکاري به شرکت مصادره ميشه

 

بعنوان نماينده جديد شرکت

 

تمام سهام هاي جانگ تائه-مينُ نامعتبر اعلام ميکنم

 

فراموش نکن اينکار اينجا تموم نميشه،کانگ هيون-وو

 

!هي بچه ها،از اينطرف

 

واقعاً چي ميخواستي؟

 

پول؟ شرکت؟

 

بخاطر همين اينکارا رو ميکني؟

 

...تو

آره، حافظم برگشته

همش برگشته

اما حتي تصورشم نميکردم همچين کاريُ با من بکني

چرا از پشت بهم خنجر زدي؟

 

چيکارت کرده بودم که خودم خبر نداشتم؟

!واقعاً درک نميکنم چرا اينکارُ کردي

 

!جواب بده

 

!ميخوام همه چيزُ بدونم

 

واقعاً ميخواي بدوني چيه؟

 

عجله کن! وگرنه تو بد دردرسري ميوفتيم

 

حالا که انقدر مشتاقي، پس خوب گوش کن

 

اين شرکت،گروه گلوبل

 

اين شرکت با خون والدين من ساخته شده

 

با دونستن اين موضوع بازم ميخواي جلو راهم قرار بگيري؟

 

قبل از اينکه جلو راهم سبز بشي خب دربارش فکر کن